تنها در خانه ٢

ساخت وبلاگ
یک روز
صبح شنبه
ساعت پنج و سی دقیقه ی صبح
در ایستگاه, بهشت, به انتظار آمدن قطار نشسته بودم.

برف می بارید

مردی سیاه پوش از دور ،کلاه پشمی بر سر،نزدیک شد
شاخه ای گندم روی چمدان گذاشت.

برف بند آمد.
علف ها جوانه زدند.

قطاری بی مسافر و راننده در ایستگاه توقف کرد و برایم بوق زد.
چمدانم را در ایستگاه رها کردم
و سوار قطار خالی شدم.

برف تمام شد.
چمدان در بهشت جوانه زده تنها ماند.



@namehayesabz

تنها در خانه ٢...
ما را در سایت تنها در خانه ٢ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : namehayesabz بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 18 آذر 1397 ساعت: 18:00